سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نم نم باران
 
قالب وبلاگ

 

راه های درمان غیبت

آیا می شود غیبت کردن را که به عنوان یک بیماری شناخته می شود، درمان کرد؟ 

 

دانشمندان اخلاق برای همه بیماری های نفسانی، دو راه درمان را سفارش می کنند:

راه علمی که خود شامل دو قسم: «اجمالی» و «تفصیلی» است. در این گفتار، راه های درمان هر کدام از موارد غیبت، جداگانه بررسی می شود.

درمان علمی اجمالی غیبت

عیب و نقصی که در غیاب برادر مؤمن گفته می شود، دو جنبه دارد:

1- مادی (جسمی)

2- معنوی (روحی)

درباره «نقص جسمی» باید گفت: چون بیان کردن عیب و نقص برادر مؤمن و نکوهش او، مربوط به پدیده و آفرینش آفریدگار است، این رفتار به ناقص پنداشتن فعل آفریدگاربرمی گردد؛ یعنی اگر از انسان مؤمنی به لحاظ جسمانی غیبت کند، در واقع آفرینش خداوند را مورد سؤال قرار داده است.

آگاهی از این نکته و تأمل و درنگ در آن، انسان را در کنار گذاشتن این رفتار ناپسند یاری می کند. غیبت کننده باید توجه کند که حقیقت رفتار ناشایست او، ایراد گرفتن بر خدا است.

درباره «نقص روحی» می توان گفت: مبتلا بودن به نقایص روحی و رذایل اخلاقی برای مؤمن عیب است؛ ولی غیبت کننده باید توجه داشته باشد که آیا خود از آن عیب مبرا است؟! اگر او معتقد باشد که خود دارای هیچ عیبی نیست، با این رفتار، به عیبی بزرگ دچار شده که همان غیبت کردن است.

به بد گفتن خلق چون دم زدی     اگر راست گویی سخن هم، بدی

کسی که بر درمان بیماری غیبت تصمیم گرفته است، باید بداند که به جای برشمردن عیب دیگران، بهتر است به عیب های خود بپردازد.

پیامبر گرامی(ص) می فرماید: طوُبی لِمَن مَنَعهُ عَیبُهُ عَن عُیُوبِ المُومِنینَ.

خوشا به حال کسی که عیب خودش، او را از پرداختن به عیب مردم باز می دارد.

حضرت علی(ع) نیز می فرماید: طُوبی لِمَن شَغَلَهُ عَیبُهُ عَن عُیُوبِ الناسِ.

خوشا به حال کسی که عیب و نقص خودش او را سرگرم کرده است تا به عیوب دیگران نپردازد.

درمان علمی تفصیلی غیبت

غیبت، مرضی نفسانی است که ازبیماری های دیگر درونی سرچشمه می گیرد؛ از این رو غیبت کننده، در ابتدا باید ریشه یابی کند و دریابد که علت آلوده شدن او به این گناه چیست. پس از ریشه یابی، باید ریشه را به طور کامل قطع کند تا غیبت از کردارش زدوده شود. باید توجه داشت که اصلاح روبنایی کافی و مفید نیست. اگر فرد در چند مجلس هم بتواند از انجام این کار خودداری کند، چون اصل مسأله در وجود او ریشه دوانده است، در جایی دیگر جوانه زده و او را آلوده می سازد؛ ولی اگر ریشه قطع شود، ترک غیبت، قهری می شود؛ یعنی نفس انسان، خود به خود از غیبت جلوگیری می کند.

همان گونه که در بحث ریشه های درونی غیبت بیان شد، گاه انسان برای تبرئه خود از رفتار ناشایستی که انجام داده، زبان به غیبت دیگران می گشاید در این جا باید توجه داشته باشد که اگر برای دوری از نکوهش مردم، عیب دیگران را مطرح کرده است، این احتمال وجود دارد که مردم سخن او را نپذیرند؛ در این صورت، او برای مصون ماندن از نکوهش خلق خدا، نکوهشی حتمی و قطعی را از سوی خدا، برای خود فراهم می سازد، در حالی که هیچ عاقلی برای کسب نفع احتمالی موهوم، ضرر قطعی نقد را متحمل نمی شود. از سویی چه بسا در این غیبت، نفع موهوم دنیایی به دست آید، درحالی که آن ضرر قطعی، معنوی است و با حقیقت سر و کار دارد. همچنین توجیه رفتاری اشتباه به این شکل که «فلانی چنین کاری را کرد، من هم می کنم» خود جای پرسش دارد، و بیان این سخن، آوردن عذر بدتر از گناه است، چرا که نفس پیروی از عمل نادرست، خلاف است و با عمل خلافی مثل غیبت نمی توان خلاف گذشته را پوشاند.

مورد دیگری که سبب غیبت می شد، این بود که فرد، با بیان عیب دیگران، فضیلتی را برای خود اثبات کند و نشان دهد که خود فاقد عیب است. پرسشی که در این جا مطرح است و باید مورد توجه قرار گیرد، این است که چگونه می توان با بیان عیب دیگری، کمالی را برای خود اثبات کرد و آیا با این رفتار نادرست و عمل خلاف می توان فضیلتی به دست آورد؛ در حالی که ارزش واقعی و فضیلت حقیقی انسان، بهای او نزد خدا است و باید سعی کرد از آن فضیلت کاسته نشود؟ افزون بر این، چه بسا با غیبت دیگران، از ارزش غیبت کننده نزد آنها کاسته و از او سلب اعتماد شود.

زبان کرد شخصی به غیبت دراز     بدو گفت داننده ای سرفراز

که یاد کسان پیش من بد مکن     مرا بدگمان در حق خود مکن

گرفتم ز تمکین او کم ببود              نخواهد به جاه تو اندر فزود

از دیگر ریشه هایی که برای غیبت بیان شد، همراهی با دوستان در نشست ها و مجالس بود. چنین فردی با غیبت کردن، در واقع رضای مخلوق را بر خشنودی پروردگار مقدم می دارد. در صورتی که افراد غیبت کننده در مجلس، انسان های عاقل، مؤمن، متدین و معتقد نیستند، آیا می توان رضای چنین افرادی را بر رضای خالق مقدم داشت؟

گاهی هم غیبت برای پیشگیری و خنثی کردن تأثیر سخنی که شاید درباره غیبت کننده زده شود، انجام می گیرد؛ در این صورت، انسان باید بیندیشد که چگونه می توان مطمئن شد عیوب او گفته شده است. از کجا معلوم که این احتمال موهوم نباشد؟ آیا باز گفتن عیوب دیگران، و وارد کردن خدشه بر شخصیت ایشان، فقط به دلیل احتمالی که غیبت کننده می دهد، دوراندیشی است؟! افزون بر این، حتی نمی توان اطمینان داشت که دیگران، غیبتی را که می شنوند، بپذیرند یا به علت غیبت کردن او پی ببرند تا خواسته غیبت کننده برآورده شود؛ پس پایه این غیبت بر موهومات استوار است و از آن فقط زیان آخرتی نصیب انسان می شود.

درمان عملی غیبت

نخستین راه عملی که برای جلوگیری از غیبت سفارش می شود این است که انسان پیش از گفتن هر سخنی، به «مشروع یا نامشروع بودن»، و «سود و زیان های دنیایی و آخرتی» آن توجه کند. اندیشه در سخن، پیش از بیان آن، مانع بسیاری از گناهان زبان می شود.

انسان در معاشرت با دوستان یا شرکت در محافل، احتیاط بیش تری به خرج دهد؛ یعنی دوستانی را برگزیند که اهل غیبت نباشند، و در مجالسی شرکت کند که درباره دیگران سخن چینی نمی شود؛ زیرا شرکت در مجالسی که در آن غیبت می شود، خوانا ناخواه بر روح انسان اثر می گذارد و از آن جا که شنیدن غیبت هم حرام است، باید در مسأله دوست یابی و صله رحم دقت بیش تری کرد.

راه سوم، کمک خواستن از خداست که این خود دو گونه است: نخست این که انسان به صورت کلی و در همه اوقات از خدا درخواست کمک و یاری کند تا به رذایل اخلاقی چون غیبت دچار نشود؛ همان گونه که در دعاها هم آمده است که «خدایا مرا از غیبت پناه ده». دوم در جایی که زمینه غیبت فراهم و آبروی فرد در خطر است و شرایط اقتضا می کند که شخص برای حفظ آبروی خود، از دیگران غیبت کرده، عیوب ایشان را آشکار سازد، در واپسین مرحله، با خدا باشد و از او بخواهد که آبرویش را حفظ کند و بگوید: «خدایا! با تو معامله می کنم و برای تو از آبرویم می گذرم و آن را به تو می سپارم. تو خود آبروی مرا حفظ فرما»؛ چرا که خداوند بهتر از هر انسانی در حفظ و نگه داری حیثیت انسان ها، توانا است.

امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: الغیبه جهد العاجز.

غیبت تلاش انسان ناتوان است.

کسانی که قدرت و تکیه گاهی داشته باشند (به ویژه از لحاظ معنوی) هرگز زبان به غیبت نمی آلایند.

 


[ چهارشنبه 90/9/23 ] [ 10:8 عصر ] [ محسن مطهری نژاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

در هیــاهـوی زنـدگـی دریـافتـم چـه دویـدن هـا کـه فقـط پاهـایم را از مـن گرفـت، در حالیـکه گـویی ایسـتاده بـودم! چـه غصـه هـا کـه مـویـم را ســپیـد کـرد، در حـالی کـه قـصه ای کـودکانـه بیـش نبـود! دریـافتم کسـی هسـت کـه اگـر بخـواهـد می شـود و اگـر نـه، نـمی شــود! بـه همـین سـادگــی... کـاش فقـط او را صـدا مـی زدم
موضوعات وب
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 87
بازدید دیروز: 66
کل بازدیدها: 427915